الْأخلاء یوْمئذ بعْضهمْ لبعْض عدو، دوستان همه آن روز یکدیگر را دشمن باشند، إلا الْمتقین (۶۷) مگر پرهیزندگان.
یا عباد: اى بندگان من، لا خوْف علیْکم الْیوْم و لا أنْتمْ تحْزنون (۶۸) بر شما نه بیم است امروز و نه اندوه.
الذین آمنوا بآیاتنا و کانوا مسْلمین (۶۹) اى ایشان که بگرویدند و مسلمانان بودند.
ادْخلوا الْجنة در روید در بهشت، أنْتمْ و أزْواجکمْ شما و جفتان شما، تحْبرون (۷۰) شما را شادان میدارند.
یطاف علیْهمْ بر ایشان میگردانند، بصحاف منْ ذهب و أکْواب، کاسههاى زرین و آبدستهاى زرین، و فیها ما تشْتهیه الْأنْفس، و در آن بهشت است هر چه دلها خواهد، و تلذ الْأعْین، و چشمها را خوش آید، و أنْتمْ فیها خالدون (۷۱) و شما در آن جاویدان.
و تلْک الْجنة و آن بهشت آنست التی أورثْتموها که شما را میراث دادند، بما کنْتمْ تعْملون (۷۲) بآنچه میکردید.
لکمْ فیها فاکهة کثیرة شما راست در آن، میوههاى فراوان، منْها تأْکلون (۷۳) از آن میخورید.
إن الْمجْرمین فی عذاب جهنم خالدون (۷۴) ناگرویدگان در عذاب دوزخ جاویداناند.
لا یفتر عنْهمْ، هیچ کم نکنند و سست از ایشان عذاب آن، و همْ فیه مبْلسون (۷۵) و ایشان در آن عذاباند فرومانده بیچاره و نومید و خوار.
و ما ظلمْناهمْ و بر ایشان ستم نکردیم، و لکنْ کانوا هم الظالمین (۷۶) لکن ایشان ستمکاران بودند.
و نادوْا یا مالک بآواز خوانند خازن دوزخ را مالک و گویند، لیقْض علیْنا ربک، تا مرگ راند بر ما، قال إنکمْ ماکثون (۷۷) مالک ایشان را جواب دهد که ایدر خواهید بود.
لقدْ جئْناکمْ بالْحق پیغام راست آوردیم بشما در دنیا، و لکن أکْثرکمْ للْحق کارهون (۷۸) لکن بیشتر شما سخن راست را دشواردار بودید و ناخواه.
أمْ أبْرموا أمْرا یا ایشان کارى محکم میسازند فراهم، فإنا مبْرمون (۷۹) ما نیز کارى محکم میسازیم فراهم.
أمْ یحْسبون أنا لا نسْمع سرهمْ و نجْواهمْ یا مىپندارند که ما نمىشنویم نهان ایشان در دلها، و راز ایشان در زبانها، بلى، آرى، و رسلنا لدیْهمْ یکْتبون (۸۰) و فرستادگان ما بنزدیک ایشان، مىنویسند.
قلْ إنْ کان للرحْمن ولد، گوى اگر رحمن را فرزند بودى، فأنا أول الْعابدین (۸۱) من پیشین کسى بودمى که ننگ داشتمى از پرستش او.
سبْحان رب السماوات و الْأرْض رب الْعرْش، پاکى و بىعیبى خداوند آسمان و زمین را خداوند عرش، عما یصفون (۸۲) از آن صفتها.
فذرْهمْ یخوضوا، گذار ایشان را تا همان نابکار میکنند و میگویند و یلْعبوا و ببازى میزیند، حتى یلاقوا یوْمهم الذی یوعدون (۸۳) تا آن گاه که بآنروز رسند که ایشان را مى وعده دهند.
و هو الذی فی السماء إله، اوست که در آسمان خدا اوست، و فی الْأرْض إله و در زمین خدا، هم اوست، و هو الْحکیم الْعلیم (۸۴) و اوست آن راست کار راست دانش.
تبارک الذی له ملْک السماوات و الْأرْض و برتر است و پاکتر و بزرگوارتر آن خداى که او راست پادشاهى هفت آسمان و هفت زمین و ما بیْنهما و هر چه میان آن هر دو، و عنْده علْم الساعة و بنزدیک اوست روز رستاخیز، و إلیْه ترْجعون (۸۵) و همه آفریده را با او خواهند برد.
و لا یمْلک الذین یدْعون منْ دونه الشفاعة و نه پادشاهند ایشان که بخداى میخوانند ایشان را فرود از او بر شفاعت ایشان را، إلا منْ شهد بالْحق و همْ یعْلمون (۸۶) مگر کسى که گواهى دهد براستى و بدل میداند.
و لئنْ سألْتهمْ منْ خلقهمْ، و اگر پرسى ایشان را، که آفرید ایشان را؟، لیقولن الله، ناچار گویند که الله، فأنى یوْفکون (۸۷) پس ایشان را از حق چون برمیگردانند.
و قیله یا رب، میگوید: یا رب إن هولاء قوْم لا یوْمنون (۸۸) اینان گروهىاند پند بنمیگروند.
فاصْفحْ عنْهمْ، فراگذار از ایشان، و قلْ سلام و گوى من از پاسخ نابکار گوى، بیزارم فسوْف یعْلمون (۸۹) آرى آگاه شوند.